تحلیلگر کسبوکار کیست؟
تحلیلگر کسبوکار شخصی است که سیستم را تحلیل و درک میکند و الزامات و رشد کسبوکار را با سیاستها، فرآیندهای داخلی و سیستم اطلاعاتی به طور کامل تضمین میکند. تحلیلگر کسبوکار با درک مشکلات کسبوکار تغییرات مثبتی ایجاد میکند، راه حل مناسب را پیشنهاد میدهد و بازده سوددهی را برای پروژه ها افزایش میدهد. تحلیلگرها در راستای دستیابی به اهداف شرکت به اصلاح فرآیندها، محصولات، خدمات و نرم افزارها کمک میکنند.
تجزیه و تحلیل کسبوکار وظیفهای پر از ایدهها، دانش و اطلاعات مورد نیاز برای شناخت نیازها و راه حلهای کسبوکار است. راهحلهای تجاری مستقیماً با الزامات کسبوکار مانند نیازهای کاربر، ویژگیها، ابزار و منابع نیازمندیها و … مرتبط هستند. برای همه این مشکلات تجاری، تکنیکهای مختلف کسبوکار وجود دارد.
تکنیکهای تحلیل کسبوکار
برای تجزیه و تحلیل نیازها و اهداف کسبوکار، استفاده از تکنیک مناسب نقش حیاتی دارد. بسیاری از تکنیکهای تجزیه و تحلیل کسبوکار توسط تحلیلگران کسبوکار استفاده میشوند. ما هشت تکنیک محبوب را در زیر شرح داده ایم.
۱-تجزیه و تحلیل SWOT
S.W.O.T. مخفف عبارت Strength، Weakness، Opportunities و Threats است. این مهمترین تکنیک مورد استفاده در تجزیه و تحلیل کسبوکار است. این کار توسط گروهی از افراد با طرز فکر و دیدگاههای مختلف در شرکت انجام میشود تا به یک محیط در حال تغییر دسترسی داشته باشند و بر اساس آن واکنش نشان دهند.
این تحلیل نوعی چارچوب کسبوکار (business framework) است که در آن نقاط قوت و ضعف عوامل داخلی هستند در حالی که فرصت ها و تهدیدها عوامل خارجی هستند.
نقاط قوت شرکت را میتوان به عنوان اقداماتی دستهبندی کرد که برای حل مشکلات مختلف به خوبی عمل میکند و مزایای کلیدی را به شرکت میبخشد. چند نمونه از نقاط قوت عبارتند از: نام شرکت، محل شرکت، کارکنان مورد اعتماد، شهرت زیاد، پشتیبانی مشتریان، نام تجاری، محصولات و …نقطه ضعف شرکت، فعالیت ها یا معایب متفاوتی است که برای رشد و سیاست های شرکت مشکل ایجاد میکند.
نمونههایی از نقاط ضعف عبارتند از شهرت کم، محصول ناقص، کارکنان تنبل، رقابت ناسالم در بخشهای شرکت، منفی گرایی مداوم، سیاست بد اداری و ….
فرصتها حقایق بیرونی هستند که پتانسیل ایجاد مزیت یا برتری بیشتری نسبت به رقبا را دارند. هر نوع مزیتی که به علت واقعیات بیرونی باشد یک فرصت محسوب میشود.
تهدیدها نیز یک واقعیت یا اطلاعات خارجی هستند که میتوانند برای شرکت ضرر ایجاد کنند. برخی از نمونههای تهدید عبارتند از: تغییرات در تحقیقات بازار و روندها، مقررات جدید، فناوریهای جدید مانند هوش مصنوعی و پیادهسازی اینترنت اشیا در تلفنهای همراه با صفحه نمایش لمسی که شاید تهدیدی برای گوشیهای صفحهکلیدی باشند، نمونههایی از تهدیدات هستند.
۲-تجزیه و تحلیل MOST
مخفف Mission، Objective، Strategy و Tactics است. تجزیه و تحلیل MOST نیز یک تکنیک قدرتمند برای انجام تجزیه و تحلیل تجاری است. تجزیه و تحلیل MOST همیشه از بالا کار میکند. تحلیلگر کسبوکار باید اطمینان داشته باشد که تمرکز خود را بر روی اهدافی که برای سازمان مهم هستند حفظ میکند.
این روش تجزیه و تحلیل، درک بهتری از قابلیتها و چشمانداز (هدف) سازمان میدهد و ارائه پاسخ به پرسشهایی مانند آن چه که سازمان میخواهد از نظر مأموریت و اهداف به دست آورد و چگونه میتوان این اقدامات را در استراتژیها و تاکتیکها اجرا کرد مورد بررسی قرار میدهد.
ماموریت باید فرآیند پایدار و مداوم یک سازمان باشد. هر بخش از سازمان به طور مساوی در ماموریت شرکت مشارکت دارد. دلیل کلی برای حضور در کسبوکار و نتایجی که باید به دست آورید را روشن میکند. هر چه کسبوکار در ماموریت خود واضح تر عمل کند، احتمال موفقیت آن بیشتر میشود.
اهداف یک پله پایینتر و بعد از ماموریت قرار میگیرند. آنهابه عنوان اهداف خاص برای هر بخش از سازمان در راستای دستیابی به مأموریت خود تعریف میشوند. اهداف باید هوشمندانه و مشخص برای تصمیم گیری باشند. آنها همچنین باید قابل اندازهگیری و واقع بینانه باشند.
استراتژیها اقداماتی هستند که باید برای دستیابی به اهداف سازمان انجام شود. آنها رویکرد بلند مدت برای دستیابی به اهداف هستند. رویکردهای بسیار زیادی از اقدامات برای دستیابی به حداقل یک هدف از اهداف این ماموریت وجود دارد. این رویکرد بلند مدت برای دستیابی به اهداف سازمان است. استراتژیها همچنین به عنوان امنترین راه برای پیشبرد سازمان در نظر گرفته میشوند.
تاکتیکها برای انجام استراتژیها در سازمان طراحی شدهاند. آنها به روشی ساده مطرح میشوند تا بتوانند توسط هر شخصی در سازمان که دانش و دیدگاهی کلی از تجزیه و تحلیل را ندارد، قابل درک باشد.آنها رویکرد کوتاه مدت برای کامل کردن استراتژی هستند.
۳-تجزیه و تحلیل PESTLE
در سازمانها ، بسیاری از عوامل محیطی خارجی به صورت کلان وجود دارد که میتوانند بر عملکرد سازمان تاثیر بگذارد. تجزیه و تحلیل PESTLE گاهی اوقات به عنوان تجزیه و تحلیل PEST نیز گفته میشود و در برنامههای مختلف تجاری استفاده شده است. PESTLE مخفف سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فناوری ، حقوقی و زیست محیطی است. این نیروها یا عوامل ذکر شده، میتوانند برای هر سازمانی فرصت یا تهدید ایجاد کنند، بنابراین این مورد یک ابزار یا تکنیک بسیار قدرتمند تجزیه و تحلیل کسبوکار است.
عوامل سیاسی تعیین میکنند که چگونه سیاستها و قوانین دولتی بر یک سازمان تاثیر میگذارد. همچنین بر مداخله دولت در اقتصاد نیز ارتباط مستقیم دارد. تمامیعواملی که بر کسبوکار توسط دولت تاثیر میگذارد، میتواند در این دسته بندیها طبقه بندی شود: سیاستهای مالیاتی، تعرفهها، قانون، کنترل تجارت، محدودیت واردات و غیره.
عوامل اقتصادی تاثیر بسزایی در اینکه سازمانها چگونه کسبوکار خود را توسعه میدهند و تجارت آنها چقدر سودآور است، دارد.عوامل اقتصادی شامل رشد اقتصادی، نرخ ارز، نرخ تورم و نرخ بهره است. این عوامل به بازاریابان کمک میکند تا نیازهای مشتری خود را درک کنند.
عوامل فناوری شامل میزان پیشرفت فناوری، نوآوری، اتوماسیون و تحقیق و توسعه است که ممکن است بر رشد تجارت و کسبوکار تأثیر بگذارد.
عوامل حقوقی شامل قوانین تبعیض آمیز، قوانین حق چاپ (copyright)/حق ثبت اختراع، قوانین حفظ حریم خصوصی دادهها، قوانین بهداشت و بیمه و … است. سازمان باید در مرزهای قانونی خود اداره شود.
عوامل محیطی شامل آب و هوا، تغییرات آب و هوا، آلودگی هوا و آب و … است. این عوامل بسیاری از صنایع مانند گردشگری، کشاورزی، بیمه و غیره را تحت تاثیر قرار میدهد.
۴- تحلیل سیستم
تجزیه و تحلیل سیستم یک روش حل مسئله سیستماتیک برای جمعآوری و تفسیر حقایق، به دنبال پیدا کردن نقاط ضعف سیستم، شناسایی مشکلات کسبوکار یا تجزیه سیستم برای تقسیم کردن آن به قسمت های کوچکتر است.این یک رویکرد برای به حداقل رساندن خطای متعدد در زمینههای مختلف است.
تجزیه و تحلیل سیستم شامل مراحل مطالعه چشم انداز شرکت، شناسایی اهداف آن و ایجاد یک فرایند در کنار هم برای ساخت یک سیستم کارآمد است. به عنوان مثال، یک مشکل بدون تجزیه و تحلیل سیستم در چند ساعت قابل حل است اما گاهی اوقات مشکلات بسیاری در حوزههای مختلف را ایجاد میکند. بنابراین، هرچه سیستم را بهتر درک کنید، احتمال بروز هرگونه مشکل کمتر است.
۵-تجزیه و تحلیل مدل کسبوکار
تجزیه و تحلیل مدل کسبوکار به ما کمک میکند تا کسبوکار شرکت را درک کنیم و سیاست ها، رویکردهای بازار و تکنیک ها را پاک کنیم. تجزیه و تحلیل درک بهتری نسبت به موارد زیادی از جمله مدل درآمد، کیفیت ارائه محصول به مشتری، هزینههای ارزشهای ارائه شده به مشتریان، در صورت تغییر مدل کسبوکار چه تاثیراتی بر روی شرکت گذاشته میشود و … را میدهد.
در تجزیه و تحلیل مدل کسبوکار، ما همچنین سعی میکنیم بینش را در مورد عوامل مهم مانند هزینه تولید، بازاریابی و مدیریت درک کنیم. یک تحلیلگر کسبوکار با مطالعه کامل طراحی، هزینه تولید، استراتژی بازاریابی و تأثیر بر تغییرات احتمالی آینده، رشد وضعیت و درآمد شرکت را تضمین میکند.
۶-طوفان فکری (brainstorming)
طوفان مغزی یک تکنیک مفید برای تولید ایدههای متنوع، برطرف کردن یا یافتن راه حلی برای مشکلات پیچیده و تجزیه و تحلیل درست کسبوکار است. این تعریف به عنوان “یک تکنیک حل مسئله گروهی است که شامل همکاری و به اشتراکگذاری خود به خودی ایدهها از همه اعضای گروه است.”.
در طوفان فکری، هر ایده از یک فرد، حتی اگر خارج از موضوع باشد، تشویق میشود.
طوفان فکری انجام شده توسط یک نفر به تنهایی میتواند به عنوان طوفان فکری مستقل در نظر گرفته شود، برخی از تحلیلگران تجاری ممکن است از این نوع طوفان فکری حمایت کنند زیرا زمان کمتری برای رسیدن به نتیجه نیاز دارد، اما در سازمانهای بزرگ، طوفان فکری به صورت گروهی انجام میشود.
هدف طوفان فکری ایجاد تفکر خلاق در مورد یک مشکل است تا بتواند مجموعه جدیدی از ایدهها، رویکردها و گزینه ها را ارائه دهد. این یک فعالیت گروهی است که هدف کاملاً متفاوتی از ایجاد راه حل برای مشکلات دارد.
۷- نگاشت ذهنی (mind mapping)
Mind mapping یک تکنیک بسیار مفید و موثر تجزیه و تحلیل کسبوکار است که به ما درک واضح و بصری از مشکلات، ایدهها، افکار و موارد مختلف دیگری را میدهد.
ساختار Mind mapping شباهت زیادی به ساختار نورونهای مغز دارد (یکی از دلایل برجسته این نام گذاری) زیرا با افزودن ایدهها و منابع جدید همچنان در حال گسترش است.
نقش یک تحلیلگر کسبوکار بررسی و ارزیابی مشکلات ایجاد شده توسط مشتریان یا ذینفعان است که میتواند با استفاده از نقشههای ذهنی برای به دست آوردن جزئیات ساختار یافته از هر ایده، افکار و اطلاعات حل شود.
Mind mapping تضمین میکند که تمام عواملی که برای تجزیه و تحلیل مورد نیاز است در نظر گرفته شدهاند یا خیر؟ ابزارهای مختلفی برای استفاده از این تکنیک به صورت آنلاین وجود دارد مانند Freemind، Xmind، Mindmap، Lucidchart، Canva و غیره.
۸-طراحی فرآیند
این بخش مهمیاز تجزیه و تحلیل کسبوکار است زیرا در آن تحلیلگر کسبوکار طراحیهای فرآیند سازمان و ویژگی های مفید و مضر آنها را شناسایی میکند.
طراحی فرآیند برای حل مشکلات و بهرهبرداری از فرصتها به منظور نظارت و اندازهگیری اثربخشی کسبوکار برای اطمینان از تحویل ارزش ثابت به مصرفکنندگان ضروری است.
طراحی فرآیند را میتوان به عنوان وضعیت آینده هر سازمان و عملیات تجاری آن نیز توصیف کرد. یک تحلیلگر فرآیند کسبوکار طراحی فرآیند موجود را تجزیه و تحلیل میکند و در صورت نیاز تغییراتی در آن ایجاد میکند. تحلیلگر کسبوکار مسئول درک بهبود گسترده فرآیند کسبوکار و همچنین حفظ آنها است.
جمع بندی
تکنیکهای زیادی برای تحلیل کسبوکار وجود دارد. در این مقاله به اهمیت تحلیل کسبوکار به همراه تکنیکهای مختلف پرداخته شد. نقش تحلیلگر کسبوکار نه تنها به تجزیه و تحلیل دادههای موجود محدود نمیشود، بلکه برای ارتقای کسبوکار تا سطوح بالاتر نیز در نظر گرفته میشود. تحلیلگر با توجه به مشکلات کسبوکار، تکنیک مناسب را انتخاب میکند و اقدامات لازم را برای بهبود آنها انجام میدهد.
تجزیه و تحلیل کسبوکار راهی عالی برای درک هر کسبوکاری است زیرا میتواند درک روشن و واضحی از فرآیند کسبوکار، مشتری هدفمند، بازار، ارزش سیستم، وضعیت کسبوکار در آینده، سیاستها، قابلیتها و رقبا به شما بدهد.
منابع:
دیدگاهتان را بنویسید