خانه / طراحی تجربه کاربری (UX) / Desirability، Viability و Feasibility چیستند؟

Desirability، Viability و Feasibility چیستند؟

Desirability، Viability و Feasibility چیستند؟

نویسنده:

انتشار:

به‌روزرسانی:

تعداد نظرات: 0

آیا ایده من موفق خواهد شد؟ وقتی یک ایده برای محصول یا خدمات جدید به ذهنمان می‌رسد، طبیعی است که به جذابیت آن فکر کنیم: آیا مردم این محصول را دوست خواهند داشت؟ اما برای موفقیت یک ایده، جذابیت تنها بخشی از ماجراست. حتی اگر ایده‌ای فوق‌العاده به نظر برسد، اگر نتوانیم آن را به‌صورت اقتصادی و فنی عملی کنیم، ممکن است به یک شکست بزرگ منجر شود. اینجاست که سه مفهوم کلیدی جذابیت (Desirability)، قابلیت تجاری (Viability) و قابلیت اجرایی (Feasibility) وارد صحنه می‌شوند. این سه اصل به ما کمک می‌کنند تا مطمئن شویم محصول یا خدمات ما نه‌تنها مورد توجه مشتریان قرار می‌گیرد، بلکه به‌صورت عملی قابل تولید و سودآور نیز هستند. در این مقاله از آسا، به بررسی این مفاهیم و چگونگی تعامل آن‌ها با یکدیگر خواهیم پرداخت و نشان می‌دهیم که چرا هر سه برای موفقیت هر ایده‌ای ضروری هستند.

Desirability، Viability و Feasibility چیستند؟

Feasibility,-Desirability-and-Viability

برای توسعه یک محصول یا کسب‌و‌کار موفق، باید سه عامل کلیدی را در نظر بگیرید: جذابیت (Desirability)، امکان‌پذیری (Feasibility) و پایداری اقتصادی (Viability). این رویکرد اولین بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ توسط شرکت IDEO معرفی شد. اگر ایده شما این سه معیار را داشته باشد، به این معناست که:

  • راه‌حلی جذاب ارائه می‌دهید که واقعا نیاز مشتری را برطرف می‌کند.
  • محصول شما از نظر عملیاتی قابل اجرا و هماهنگ با توانمندی‌های فعلی کسب‌وکارتان است.
  • مدل کسب‌وکارتان پایدار است و محصول می‌تواند در بلندمدت سودآور باشد.

این سه معیار به تیم‌های محصول کمک می‌کنند تا ایده‌های خود را از سه زاویه مختلف ارزیابی کنند و مطمئن شوند که محصول نهایی در بازار موفق خواهد بود. نادیده گرفتن هر یک از این عوامل می‌تواند شانس موفقیت محصول را کاهش دهد و هزینه‌های اضافی ایجاد کند. در ادامه، هر یک از این مفاهیم را به‌طور دقیق بررسی می‌کنیم و نقش آن‌ها در توسعه محصول را توضیح خواهیم داد.

Desirability (جذابیت): آیا کاربران آن را می‌خواهند؟

Desirability (جذابیت)

مطلوبیت به نیازها، خواسته‌ها و ترجیحات کاربران اشاره دارد، یعنی ارائه چیزی که مشتریان را مجذوب و خوشحال می‌کند. این معیار می‌گوید، تیم‌های طراحی نباید فقط بر امکانات یا تکنولوژی‌ها تمرکز کنند بلکه باید بیشتر به تجربه کاربری (UX) و احساس کاربران از محصول توجه داشته باشند. درک درست مطلوبیت به معنای توجه به سؤالاتی مثل این است: آیا کاربران به این ویژگی‌ها علاقه دارند؟ آیا این محصول در زندگی روزمره آن‌ها جایگاهی خواهد داشت؟ و آیا از نظر آن‌ها جذاب و کارآمد است؟

نکته‌ی مهمی که در این معیار باید به آن توجه کنید این است که مطلوبیت فقط به جذابیت ظاهری محدود نمی‌شود؛ بلکه به این موضوع نیز می‌پردازد که آیا محصول با نیازهای اساسی کاربران همخوانی دارد و می‌تواند ارزشی برای آن‌ها خلق کند یا خیر. بنابراین اگر محصولی تولید کرده‌اید که نتواند مشکل کسی را حل کند یا کسی حاضر نباشد آن را بخرد، درآمدی از آن نخواهید داشت. برای اطمینان از جذابیت محصول، باید مشکلی را برای کسی حل کند، به‌طوری‌که این حل مسئله هم شهودی و هم دلپذیر باشد.

مثال: ریلز اینستاگرام

اینستاگرام به‌عنوان یک پلتفرم عالی برای اشتراک‌گذاری تصاویر شناخته می‌شد، اما سعی کرد با معرفی ویژگی ریلز، با اپلیکیشن ویدئویی TikTok رقابت کند. در نگاه اول، ریلز اینستاگرام ایده‌ای جذاب بود چون می‌توانست کاربران TikTok را جذب کند و تعداد کاربران Instagram را افزایش دهد. اما پس از ارائه این ویژگی‌ جدید، به‌سرعت انتقادها به سمت اینستاگرام سرازیر شد؛ چرا که کاربران نمی‌خواستند پلتفرمی که قبلا برای اشتراک‌گذاری تصاویر ثابت استفاده می‌کردند، به مکانی برای آپلود ویدیو تبدیل شود. ریلز اینستاگرام باعث نارضایتی در میان کاربران قدیمی‌اش شد و نتوانست همان‌طورکه انتظار می‌رفت، کاربران جدید و تعامل بیشتر را به ارمغان بیاورد.

با همه این اوصاف، قابلیت ریلز اینستاگرام همچنان حضور دارد، چرا؟ باید به دو نکته توجه داشت؛ نکته اول اینکه، اینستاگرام قابلیت ریلز را با توجه به علاقه‌مندی‌های نسل جدید توسعه داد، نسلی که قرار است عمده کاربران این پلتفرم را تشکیل دهند و آن‌ها ریلز را دوست دارند. نکته دوم هم تا حدی به اول مربوط می‌شود و آن مفهوم پایداری است. در ادامه این مفهوم را بررسی می‌کنیم.

Viability (قابلیت تجاری): آیا محصول از لحاظ مالی و تجاری موجه است؟

Viability (قابلیت تجاری)

اگر محصولی جذاب باشد اما نتواند درآمد یا ارزش تجاری ایجاد کند، احتمالا در درازمدت نمی‌تواند در بازار بماند. پایداری یا Viability به این مسئله می‌پردازد که آیا محصول ارائه‌شده می‌تواند به‌صورت پایدار عمل کند؟ آیا مدل کسب‌وکاری که برای آن در نظر گرفته شده، از نظر اقتصادی منطقی و سودآور است؟ همچنین در ارزیابی پایداری، سوالاتی مانند این مطرح می‌شود: آیا این محصول توانایی جذب و نگه‌داشتن کاربران را دارد؟ آیا می‌تواند درآمدزا باشد و هزینه‌ها را پوشش دهد؟ به‌طور خلاصه، پایداری نشان‌دهنده قابلیت محصول برای دوام و رشد در بازار است.

برگردیم به مثال ریلز؛ اینستاگرام در هنگام انتشار این ویژگی، به پایداری (Viability) آن توجه ویژه‌ای داشت. شاید این ویژگی در نگاه اول مطلوبیت و استقبال کاربران (Desirability) حال‌حاضر را نداشته اما از نظر پایداری یک محصول جذاب است، چطور؟ اول از همه این ویژگی می‌تواند از نظر نسل جدید جذاب‌تر باشد. (Desirability)، علاوه‌بر این می‌تواند کاربران تیک‌تاک را جذب کند و در نهایت، امکان تبلیغات همسان بیشتری را فراهم کند. همه این‌ها باعث می‌شود تا ویژگی ریلز از نظر پایداری یک محصول موفق محسوب شود. حالا بیایید مثال دیگری را بررسی کنیم.

مثال: کافه رباتیک

فرض کنید ایده‌ای برای راه‌اندازی یک کافه وجود دارد که ربات‌ها در آن سفارش‌ها را می‌گیرند، قهوه درست می‌کنند و به مشتریان سرو می‌کنند. این کافه می‌تواند بسیار جذاب باشد (Desirability)، به‌خصوص برای افرادی که عاشق فناوری و تجربه‌های متفاوت هستند. اما برای بررسی قابلیت تجاری این کافه، باید سوالات مهمی مطرح شود:

  • هزینه خرید و نگهداری ربات‌ها چقدر است؟
  • آیا این هزینه‌ها در مقایسه با درآمد حاصل از فروش نوشیدنی‌ها و غذاها قابل توجیه هستند؟
  • آیا مشتریان حاضرند برای تجربه‌ای متفاوت، هزینه‌ای بیشتر از یک کافه معمولی بپردازند؟
  • آیا این تجربه می‌تواند مشتریان را به طور مداوم جذب کند یا فقط برای یک‌بار جذاب است؟

فرض کنیم کافه راه‌اندازی می‌شود و در چند هفته اول به‌دلیل جذابیت بالا، مشتریان زیادی به آن مراجعه می‌کنند. اما به‌زودی مشکلاتی آشکار می‌شود: هزینه‌های نگهداری و تعمیر ربات‌ها بسیار بالاست و شرکت باید مرتبا آن‌ها را سرویس کند. از طرفی، بسیاری از مشتریان بعد از مدتی به کافه باز نخواهند گشت؛ چرا که تجربه رباتیک، تازگی خود را از دست می‌دهد و مشتریان ترجیح می‌دهند که با انسان تعامل برقرار کنند. در نتیجه، اگرچه ایده کافه رباتیک در ابتدا جذاب (Desirability) بود، اما سوددهی آن پایدار نیست. هزینه‌های بالا و نبود مشتریان ثابت باعث می‌شود که این کافه از نظر قابلیت تجاری شکست بخورد.

Feasibility (امکان‌پذیری): آیا پیاده‌سازی آن شدنی است؟

Feasibility (امکان‌پذیری)

امکان‌پذیری به قابلیت اجرایی یک ایده اشاره دارد. شاید ایده‌ای بسیار جذاب (Desirability) و حتی اقتصادی (Viability) باشد، اما اگر از نظر فنی یا منابع موردنیاز، امکان‌پذیر (Feasibility) نباشد، واقع‌بینانه نخواهد بود. برای ارزیابی امکان‌پذیری، تیم‌های محصول باید مواردی مثل منابع فنی، نیروی انسانی، زمان‌بندی و بودجه را در نظر بگیرند. سوالاتی که در اینجا مطرح می‌شوند شامل این موارد هستند: آیا تیم ما دانش فنی لازم را برای پیاده‌سازی این محصول دارد؟ آیا زیرساخت‌ها، زمان و بودجه کافی برای این پروژه فراهم است؟ قابلیت اجرایی فقط به امکان‌پذیری پیاده‌سازی فناوری محدود نمی‌شود. این موضوع به این بستگی دارد که آیا برای ساخت محصول نیاز به افراد جدید هست، آیا فناوری جدید می‌تواند برای سایر محصولات شرکت هم مفید باشد و اینکه آیا محصول به شکلی توزیع می‌شود که به دست مشتریان درست برسد یا خیر.

مثال ۱: ریلز اینستاگرام

مجددا به مثال ریلز برمی‌گردیم؛ همانطور که دیدید، ویژگی ریلز برای نسل جدید جذاب است (Desirability) و از با اهداف تجاری اینستاگرام هم همسو است (Desirability). با این وجود آیا امکان‌پذیر (Feasibility) است؟ بله، کاربران همین حالا هم از ویژگی ریلز استفاده می‌کنند و توسعه آن برای شرکتی مانند متا (مالک اینستاگرام) به‌راحتی آب خوردن است. بنابراین می‌توان گفت که ریلز اینستاگرام از لحاظ امکان‌پذیری و پایداری یک محصول کاملا موفق است و از لحاظ مطلوبیت هم روز‌به‌روز موفق‌تر از گذشته می‌شود. حالا بیایید مثال دیگری را بررسی کنیم.

مثال ۲: شارژرهای خودروهای الکتریکی

شارژرهای خودروهای الکتریکی

فرض کنید یک شرکت خودروسازی قصد دارد شارژری طراحی کند که خودروهای الکتریکی را به همان سرعتی که باک بنزینی پر می‌شود، شارژ کند. از آنجا که شارژ یک خودروی الکتریکی معمولا چند ساعت طول می‌کشد، چنین محصولی قطعا برای دارندگان این خودروها جذاب خواهد بود (Desirability) و اگر قیمت مناسبی داشته باشد، از نظر تجاری هم قابل قبول خواهد بود.

اما چون فناوری لازم برای این محصول هنوز وجود ندارد، ممکن است ساخت آن در حال حاضر امکان‌پذیر نباشد. برای اینکه تصمیم بگیرد آیا ساخت این محصول منطقی است، شرکت باید این سوالات را بپرسد:

  • آیا می‌توانیم فناوری لازم برای ساخت شارژری با چنین سرعتی توسعه دهیم؟
  • توسعه این فناوری چقدر زمان می‌برد؟
  • هزینه تحقیق، توسعه و ساخت این شارژر چقدر خواهد بود؟
  • چطور می‌توان این شارژرها را به ایستگاه‌های شارژ موجود رساند یا در مکان‌های جدید نصب کرد تا به‌راحتی در دسترس مشتریان قرار گیرد؟
  • آیا زیرساخت فعلی (مانند شبکه برق) توانایی پشتیبانی از چنین شارژرهایی را دارد؟

اگر پاسخ هر یک از این سوالات برای شرکت یا دوام طولانی‌مدت محصول مطلوب نباشد، آن محصول قابلیت اجرایی نخواهد داشت. مثال کافه رباتیک را به یاد دارید؟ احتمالا آن ایده هم از نظر امکان‌پذیری با شکست روبه‌رو شود چرا که هوش مصنوعی هنوز آنقدر پیشرفته نیست.

چرا این سه معیار در کنار هم اهمیت دارند؟

مطلوبیت، پایداری و امکان‌پذیری با هم چارچوبی ایجاد می‌کنند که به تیم‌های محصول کمک می‌کند تا ارزیابی دقیقی از موفقیت ایده خود در بازار داشته باشند. اگر محصولی مطلوب باشد ولی امکان پیاده‌سازی یا پایداری نداشته باشد، ایده‌ای ناقص و ناپایدار است. برعکس، اگر محصول از نظر پایداری و امکان‌پذیری قابل اجرا باشد ولی برای کاربران جذابیت نداشته باشد، در بازار مورد استقبال قرار نمی‌گیرد.

ارتباط میان جذابیت و قابلیت تجاری

ارتباط میان جذابیت و قابلیت تجاری

ارتباط میان جذابیت (Desirability) و قابلیت تجاری (Viability) نقش حیاتی در موفقیت یک محصول یا خدمات دارد. محصولی که بسیار جذاب باشد اما از نظر اقتصادی سودآور نباشد، احتمالا در بلندمدت موفق نخواهد بود. از سوی دیگر، محصولی که از نظر اقتصادی سودآور است اما جذابیت ندارد، شاید درآمدی ایجاد کند، اما نمی‌تواند تقاضای کافی برای دوام کسب‌وکار را در بلندمدت فراهم کند.

راه‌حل

برای خلق محصولی که هم جذاب و هم تجاری باشد، ضروری است نیازها و خواسته‌های بازار هدف به‌خوبی شناخته شود و محصولی طراحی شود که این نیازها را با قیمتی مناسب برآورده کند. این کار نیازمند شناخت عمیقی از بازار هدف است؛ از جمله ترجیحات، رفتارها و عادت‌های خرید مشتریان. همچنین، باید ساختار هزینه‌های محصول شامل هزینه‌های تولید، بازاریابی و توزیع در نظر گرفته شود.

ارتباط میان جذابیت و قابلیت اجرایی

ارتباط میان جذابیت و قابلیت اجرایی

ارتباط میان جذابیت و قابلیت اجرایی (Feasibility) نیز برای موفقیت یک محصول یا خدمات بسیار مهم است. محصولی که از نظر جذابیت بالا باشد اما از نظر فنی امکان تولید نداشته باشد، احتمالا در بلندمدت شکست می‌خورد. به همین ترتیب، محصولی که از نظر فنی قابل تولید است اما جذابیت ندارد، ممکن است تولید شود، اما تقاضای کافی برای بقای کسب‌وکار ایجاد نخواهد کرد.

راه حل

برای ایجاد محصولی که هم جذاب و هم اجرایی باشد، باید محدودیت‌ها و نیازهای فنی محصول به‌خوبی شناخته شود و محصولی طراحی شود که به‌طور واقعی قابل تولید و عرضه به بازار باشد. این امر نیازمند درک دقیقی از جنبه‌های فنی محصول، از جمله فرآیند تولید، مواد اولیه و مشخصات طراحی است. همچنین باید تقاضای بازار برای محصول و منابع درآمد احتمالی نیز بررسی شود.

ارتباط میان قابلیت تجاری و قابلیت اجرایی

ارتباط میان قابلیت تجاری و قابلیت اجرایی

ارتباط میان قابلیت تجاری و قابلیت اجرایی نیز در موفقیت یک محصول یا خدمات بسیار اهمیت دارد. محصولی که از نظر اقتصادی سودآور است اما از نظر فنی امکان تولید نداشته باشد، شاید سودآور به نظر برسد، اما امکان تولید و عرضه آن در مقیاس وسیع وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر، محصولی که از نظر فنی قابل تولید است اما از نظر اقتصادی سودآور نیست، ممکن است تولید شود، اما نمی‌تواند درآمد کافی برای بقای کسب‌وکار ایجاد کند.

راه‌حل

برای تولید محصولی که هم تجاری و هم اجرایی باشد، باید ساختار هزینه‌های محصول و پتانسیل درآمدزایی بازار به‌خوبی شناخته شود. این کار شامل شناخت فرایند تولید، مواد اولیه و مشخصات طراحی می‌شود و همچنین نیازمند بررسی تقاضای بازار هدف و سطح علاقه‌مندی به محصول است.

سه‌گانه موفقیت محصول

به پایان این مطلب رسیدیم و همان‌طورکه دیدید این سه مفهوم، به‌عنوان ابزاری برای ایجاد یک محصول موفق و محبوب شناخته می‌شوند. پس اگر به‌دنبال طراحی و پیاده‌سازی محصولی هستید که در بازار بدرخشد، حتما توجه ویژه‌ای به ارزیابی مطلوبیت، پایداری و امکان‌پذیری آن داشته باشید.

 

منابع

medium | uxdesigninstitute

سوالات متداول

زیرا تمرکز روی فقط یکی از آن‌ها منجر به شکست محصول می‌شود. مثلاً محصولی که خواستنی است ولی سودآوری ندارد، دوام نمی‌آورد. یا محصولی که از نظر فنی ممکن است اما کسی علاقه‌ای به آن ندارد، بی‌فایده خواهد بود.

در مراحل ابتدایی طراحی (ideation و validation) باید به‌طور همزمان به هر سه بُعد توجه شود تا ایده‌ای انتخاب شود که هم خواستنی، هم امکان‌پذیر و هم سودآور باشد.

Desirability روی نیاز و خواست کاربر تمرکز دارد، در حالی‌که Viability به مدل درآمدی، سودآوری و اهداف کسب‌وکار توجه می‌کند. یکی به تجربه انسانی و دیگری به منطق تجاری مربوط است.

فرصت‌های شغلی

ایجاد محیطی با ارزش های انسانی، توسعه محصولات مالی کارامد برای میلیون ها کاربر و استفاده از فناوری های به روز از مواردی هستند که در آسا به آن ها می بالیم. اگر هم مسیرمان هستید، رزومه تان را برایمان ارسال کنید.

سوالات متداول

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *