در مدیریت پروژه، ابزارها و تکنیکهای متنوعی برای برنامهریزی و کنترل فعالیتها وجود دارد. یکی از اینها، روش مسیر بحرانی (Critical Path Method یا CPM) است که بهعنوان یک تکنیک قدرتمند در تعیین فعالیتهای حساس پروژه شناخته میشود. برنامهریزان پروژه از این روش برای توسعه برنامههای پروژهها در حوزههای مختلف که شامل IT، تحقیق و ساختوساز میشوند، استفاده میکنند. این روش به مدیران کمک میکند تا برنامهریزی دقیقتری داشته باشند و تاخیرهای احتمالی را کاهش دهند. در این مقاله، با تعریف، مزایا، معایب و نحوه اجرای روش مسیر بحرانی آشنا میشویم.
مسیر بحرانی (CPM) چیست؟
روش مسیر بحرانی (CPM) یک تکنیک مدلسازی زمانبندی پروژه است. این روش در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی توسط Morgan R. Walker و James E. Kelly ابداع شد. روش مسیر بحرانی را میتوان تکنیک مدیریت پروژه دانست که از آن برای شناسایی مهمترین فعالیتها در پروژه استفاده میشود. یک نمودار شبکه، مسیرهای بسیاری دارد و هر مسیر یک مدتزمان دارد. روش مسیر بحرانی به تعیین طولانیترین توالی فعالیتها که تکمیل پروژه را تعیین میکند، میپردازد. مسیر بحرانی شامل فعالیتهایی است که تاخیر در اجرای آنها بهصورت مستقیم بر زمان تکمیل پروژه تاثیر میگذارد.
مسیر بحرانی را میتوانیم بهصورت زیر تعریف کنیم:
- طولانیترین مسیر در نمودار شبکه
- یا کوتاهترین زمان برای تکمیل پروژه
توجه داشته باشید که جمله اول در مورد طولانیترین مسیر و جمله دیگر در مورد کوتاهترین مدت زمان صحبت میکند. ممکن است که به نظر برسد این دو جمله، مفاهیم مخالف هم را بیان میکنند؛ اما در واقع هر دو، یک پیام را میرسانند.
مثالی از مسیر بحرانی در پروژههای چند مسیره
فرض کنید پروژهای برای توسعه سه اپلیکیشن دارید. اولی بزرگترین اپلیکیشن، دومی متوسط و سومی کوچکترین است. نمودار شبکهای پروژه شامل سه مسیر میشود که هر کدام نشاندهنده یک اپلیکیشن است. مدتزمان هر مسیر به شرح زیر است:
- مسیر اول: ۳۱ ماه (بزرگترین اپلیکیشن)
- مسیر دوم: ۱۸ ماه (اپلیکیشن متوسط)
- مسیر سوم: ۱۳ ماه (کوچکترین اپلیکیشن)
حالا با توجه به این توضیحات، در این نمودار شبکه مسیر بحرانی کدام است؟
پاسخ، طولانیترین مسیر در نمودار شبکه مسیر بحرانی است؛ زیرا نمیتوانید پروژه خود را قبل از اتمام اولین اپلیکیشن کامل کنید. اگر چه میتوانید دو اپلیکیشن دیگر را بهسرعت تکمیل کنید، اما پروژه شما تا زمانی که اولین اپلیکیشن کامل نشود، کامل در نظر گرفته نمیشود. این موضوع، اولین جمله را تایید میکند که میگوید:
«مسیر بحرانی طولانیترین مسیر در نمودار شبکه است.»
حالا، کوتاهترین زمان برای تکمیل پروژه چیست؟
۳۱ ماه است چون شما نمیتوانید پروژه خود را در زمان کمتری به اتمام برسانید و مدت مسیر بحرانی همین عدد است.
پس جمله دوم هم صحیح است:
«مسیر بحرانی کوتاهترین زمانی است که در آن میتوانید پروژه را کامل کنید.»
بنابراین، هر دو تعریف یکسان هستند؛ شما میتوانید مسیر بحرانی را بهعنوان توالی فعالیتها از ابتدا تا انتها تعریف کنید که در عین حال طولانیترین مدتزمان تمام مسیرها در یک نمودار شبکه را دارد.
مهم: در شرایط ایدئال، یک نمودار شبکه باید یک مسیر بحرانی داشته باشد. مسیرهای بحرانی متعدد شما را در وضعیت دشواری قرار میدهند.
مفاهیم کلیدی و اصطلاحات رایج در روش مسیر بحرانی
روش مسیر بحرانی از مفاهیم و اصطلاحاتی استفاده میکند که برای برنامهریزی و مدیریت پروژه ضروری هستند. در ادامه، مهمترین مفاهیم و اصطلاحات رایج توضیح داده میشوند:
۱. فعالیت (Activity): فعالیتها واحدهای کاری یا وظایفی هستند که باید در پروژه انجام شوند. هر فعالیت دارای زمان مشخصی برای تکمیل است.
۲. وابستگی (Dependency): روابط بین فعالیتها که نشان میدهد کدام فعالیت باید قبل یا بعد از دیگری انجام شود. وابستگیها میتوانند بهصورت زیر باشند:
-
- پیشنیاز (Predecessor): فعالیتی که باید قبل از شروع فعالیت دیگر تکمیل شود.
- پسنیاز (Successor): فعالیتی که تنها بعد از اتمام فعالیت دیگری میتواند شروع شود.
۳. مدت زمان فعالیت (Duration): زمان مورد نیاز برای تکمیل یک فعالیت، معمولا بر حسب روز یا ساعت اندازهگیری میشود.
۴. نقطه شروع و پایان (Milestones): نقاط کلیدی در پروژه که پایان یا شروع یک بخش مهم را نشان میدهند.
۵. فعالیت بحرانی (Critical Activity): فعالیتی که در مسیر بحرانی قرار دارد و تاخیر در آن باعث تاخیر در کل پروژه میشود.
۶. شناوری (Float یا Slack): زمانی که یک فعالیت میتواند بدون تاثیر بر زمان کل پروژه به تاخیر بیفتد.
-
- Total Float: حداکثر زمانی که فعالیت میتواند تاخیر داشته باشد بدون اینکه بر پایان پروژه تاثیر بگذارد.
- Free Float: زمانی که فعالیت میتواند تاخیر کند بدون اینکه بر شروع فعالیتهای وابسته اثر بگذارد.
۷. زمان زودترین شروع (Early Start – ES): اولین زمانی که یک فعالیت میتواند شروع شود، با در نظر گرفتن وابستگیها.
۸. زمان زودترین پایان (Early Finish – EF): اولین زمانی که یک فعالیت میتواند تکمیل شود، اگر بلافاصله پس از شروع انجام شود.
۹. زمان دیرترین شروع (Late Start – LS): آخرین زمانی که یک فعالیت میتواند شروع شود بدون اینکه تاثیری بر زمان پایان پروژه بگذارد.
۱۰. زمان دیرترین پایان (Late Finish – LF): آخرین زمانی که یک فعالیت میتواند تکمیل شود بدون تاثیر بر پایان پروژه.
۱۱. شبکه پروژه (Project Network Diagram): نمای گرافیکی از فعالیتها و وابستگیهای پروژه که مسیر بحرانی و زمانهای شناوری را نشان میدهد.
چرا تعیین مسیر بحرانی اهمیت دارد؟
مسیر بحرانی به شناسایی فعالیتهای حیاتی پروژه کمک میکند؛ چرا که تاخیر در این فعالیتها مستقیما باعث تاخیر کل پروژه میشود.
-
جلوگیری از تاخیر: تمرکز بر فعالیتهای بحرانی از عقبافتادگی پروژه جلوگیری میکند.
-
استفاده بهینه از منابع: منابع محدود به فعالیتهای حیاتی تخصیص داده میشوند.
-
برنامهریزی دقیقتر: مسیر بحرانی به پیشبینی مشکلات و برنامهریزی بهتر کمک میکند.
-
مدیریت اولویتها: فعالیتهای کلیدی با توجه بیشتری انجام میشوند.
-
کنترل بهتر: نظارت بر نقاط حساس پروژه آسانتر و موثرتر میشود.
بهطور خلاصه، مسیر بحرانی ابزار کلیدی برای بهبود مدیریت زمان و افزایش شانس موفقیت پروژهها است.
نحوه اجرای روش مسیر بحرانی
اجرای روش مسیر بحرانی شامل مراحلی است که به کمک آنها میتوان فعالیتهای بحرانی، زمانبندی پروژه و وابستگیها را شناسایی کرد. در ادامه، مراحل اصلی اجرای این روش توضیح داده شدهاند:
۱. تعریف فعالیتها و وظایف پروژه
تمام فعالیتها و وظایف مورد نیاز برای تکمیل پروژه را شناسایی کنید. این فعالیتها باید به شکلی واضح و قابلاندازهگیری تعریف شوند.
ابزار مفید: استفاده از ساختار شکست کار (WBS) برای شناسایی و تفکیک فعالیتها.
۲. تعیین وابستگیها (Dependencies)
مشخص کنید که کدام فعالیتها وابسته به یکدیگر هستند و ترتیب اجرای آنها چگونه است.
مثال: فعالیت B تنها پس از اتمام فعالیت A میتواند آغاز شود.
ابزار مفید: ایجاد یک نمودار شبکهای (Network Diagram) برای نمایش گرافیکی وابستگیها.
۳. تخمین مدت زمان فعالیتها
مدت زمان مورد نیاز برای تکمیل هر فعالیت را تخمین بزنید. این تخمین میتواند براساس دادههای گذشته، تجربیات تیم یا تحلیل دقیق باشد.
واحد زمانی: روز، ساعت، یا هر مقیاس زمانی مناسب.
۴. رسم نمودار شبکهای (Project Network Diagram)
یک نمودار شبکهای ایجاد کنید که تمام فعالیتها و وابستگیهای آنها را نمایش دهد. این نمودار شامل گرهها (نشاندهنده فعالیتها) و فلشها (نمایانگر وابستگیها) است.
۵. محاسبه زمانهای شروع و پایان فعالیتها
برای هر فعالیت، زمانهای زیر را محاسبه کنید:
- زودترین زمان شروع: اولین زمانی که یک فعالیت میتواند شروع شود.
- زودترین زمان پایان: ES + مدت زمان فعالیت.
- دیرترین زمان پایان: آخرین زمانی که فعالیت میتواند تکمیل شود بدون تأثیر بر زمان پروژه.
- دیرترین زمان شروع: LF – مدت زمان فعالیت.
۶. شناسایی مسیر بحرانی (Critical Path)
مسیر بحرانی شامل فعالیتهایی است که هیچ زمانی شناوری (Float) ندارند.
مراحل:
- شناسایی طولانیترین مسیر زمانی از ابتدا تا انتهای پروژه.
- مشخص کردن فعالیتهایی که تاخیر در آنها باعث تاخیر کل پروژه میشود.
۷. تحلیل شناوری (Float Analysis)
برای فعالیتهای غیربحرانی، میزان شناوری (Float یا Slack) را محاسبه کنید تا مشخص شود که چه مقدار زمان تاخیر برای آنها مجاز است بدون تاثیر بر پروژه.
۸. بررسی و بازنگری برنامه
پس از شناسایی مسیر بحرانی و زمانبندی، برنامه را با ذینفعان بازبینی کنید و مطمئن شوید که منابع بهینه تخصیص یافتهاند.
بیشتر بخوانید: تخمین زمان یا هزینه فعالیتها: تعریف، روشها، کاربردهای عملی
مثالی از روش مسیر بحرانی
برای درک بهتر روش مسیر بحرانی، به نمودار شبکهای فرضی با پنج مسیر مختلف توجه کنید. در این مثال، مسیرها و مدتزمان هرکدام به شرح زیر است:
۱. Start → A → B → C → End: مدتزمان ۳۱ روز
۲. Start → D → E → F → End: مدتزمان ۱۸ روز
۳. Start → D → B → C → End: مدتزمان ۲۶ روز
۴. Start → G → H → I → End: مدتزمان ۱۳ روز
۵. Start → G → E → F → End: مدتزمان ۱۶ روز
شناسایی مسیر بحرانی و محاسبه شناوری
مسیر بحرانی طولانیترین مسیر زمانی است که تعیینکننده مدتزمان کل پروژه میباشد. ازآنجاکه مسیر اول ۳۱ روز طول میکشد، این مسیر بحرانی پروژه است و شناوری آن صفر است.
برای محاسبه شناوری مسیرهای دیگر از فرمول زیر استفاده میشود:
شناوری = مدتزمان مسیر بحرانی − مدتزمان مسیر
- شناوری مسیر دوم: ۳۱ – ۱۸ = ۱۳
- شناوری مسیر سوم: ۳۱ – ۲۶ = ۵
- شناوری مسیر چهارم: ۳۱ – ۱۳ = ۱۸
- شناوری مسیر پنجم: ۳۱ – ۱۶ = ۱۵
محاسبه شروع زودهنگام (ES) و پایان زودهنگام (EF)
برای محاسبه این تاریخها از مسیر رو به جلو استفاده میشود. شروع زودهنگام اولین فعالیت هر مسیر برابر با ۱ است و پایان زودهنگام از فرمول زیر محاسبه میشود:
- شروع زودهنگام فعالیت: پایان زودهنگام فعالیت قبلی + ۱
- پایان زودهنگام فعالیت: شروع زودهنگام فعالیت + مدتزمان فعالیت − ۱
مسیر Start → A → B → C → End:
- شروع زودهنگام: A: ۱
- پایان زودهنگام: A: ۱ + ۱۰ − ۱ = ۱۰
- شروع زودهنگام: B: ۱۰ + ۱ = ۱۱
- پایان زودهنگام: B: ۱۱ + ۱۲ − ۱ = ۲۲
- شروع زودهنگام: C: ۲۲ + ۱ = ۲۳
- پایان زودهنگام: C: ۲۳ + ۹ − ۱ = ۳۱
مسیر Start → D → E → F → End:
- شروع زودهنگام: D: ۱
- پایان زودهنگام: D: ۱ + ۵ − ۱ = ۵
- شروع زودهنگام: E: ۵ + ۱ = ۶ (وابسته به بزرگترین پایان زودهنگام مسیر قبلی)
- پایان زودهنگام: E: ۶ + ۷ − ۱ = ۱۲
- شروع زودهنگام: F: ۱۲ + ۱ = ۱۳
- پایان زودهنگام: F: ۱۳ + ۶ − ۱ = ۱۸
مسیر Start → G → H → I → End:
- شروع زودهنگام: G: ۱
- پایان زودهنگام: G: ۱ + ۳ – ۱ = ۳
- شروع زودهنگام: H: ۳ + ۱ = ۴
- پایان زودهنگام: H: ۴ + ۴ – ۱ = ۷
- شروع زودهنگام: I: ۷ + ۱ = ۸
- پایان زودهنگام: I: ۸ + ۶ – ۱ = ۱۳
محاسبه شروع دیرهنگام (LS) و پایان دیرهنگام (LF)
برای محاسبه این تاریخها از مسیر رو به عقب استفاده میشود. تاریخ نهایی آخرین فعالیت هر مسیر برابر با تاریخ اتمام پروژه است (۳۱ روز). فرمولهای محاسبه به شرح زیر هستند:
- شروع دیرهنگام فعالیت: پایان دیرهنگام فعالیت − مدتزمان فعالیت + ۱
- پایان دیرهنگام فعالیت: شروع دیرهنگام فعالیت بعدی − ۱
مسیر Start → A → B → C → End:
در مسیر بحرانی، تاریخهای شروع و پایان زودهنگام با تاریخهای شروع و پایان دیرهنگام برابر هستند.
مسیر Start → D → E → F → End:
- پایان دیرهنگام: F: ۳۱
- شروع دیرهنگام: F: ۳۱ − ۶ + ۱ = ۲۶
- پایان دیرهنگام: E: ۲۶ − ۱ = ۲۵
- شروع دیرهنگام: E: ۲۵ − ۷ + ۱ = ۱۹
اگر به نمودار شبکه نگاه کنید، متوجه خواهید شد که فعالیت D دو فعالیت جانشین دارد، B و E. کدام را انتخاب میکنید؟ فعالیت را با تاریخ شروع قبلی (حداقل) انتخاب کنید. در اینجا، شروع دیرهنگام فعالیت B برابر ۱۱ است، و شروع دیرهنگام فعالیت E برابر ۱۹ است. بنابراین، شما فعالیت B را انتخاب خواهید کرد، که تاریخ شروع دیرهنگام قبلی را دارد. به همین دلیل:
- پایان دیرهنگام: D: ۱۱ − ۱ = ۱۰
- شروع دیرهنگام: D: ۱۰ − ۵ + ۱ = ۶
مسیر Start → G → H → I → End:
- پایان دیرهنگام I: ۳۱
- شروع دیرهنگام I: ۳۱ – ۶ + ۱ = ۲۶
- پایان دیرهنگام H: ۲۶ – ۱ = ۲۵
- شروع دیرهنگام H: ۲۵ – ۴ + ۱ = ۲۲
- پایان دیرهنگام G: ۱۹ – ۱ = ۱۸ (شروع دیرهنگام فعالیت E را در نظر میگیریم؛ چون شروع دیرهنگام فعالیت E از شروع دیرهنگام فعالیت H سریعتر اتفاق میافتد.)
- شروع دیرهنگام G: ۱۸ – ۳ + ۱ = ۱۶
نتیجهگیری
این مثال نشان میدهد که چگونه مسیر بحرانی پروژه تعیینکننده مدتزمان کل آن است و چطور میتوان شناوری فعالیتهای غیربحرانی را برای بهینهسازی زمان و منابع مدیریت کرد. با استفاده از محاسبات دقیق ES، EF، LS، و LF میتوان زمانبندی پروژه را بهینهسازی و از تاخیرها جلوگیری کرد.
ابزارهای اجرای روش مسیر بحرانی
ابزارهای مختلفی برای پیادهسازی و مدیریت روش مسیر بحرانی (CPM) در پروژهها وجود دارند که میتوانند به مدیران پروژه در برنامهریزی و نظارت بر زمانبندی کمک کنند. مهمترین ابزارهای این روش عبارتند از:
۱. نرمافزارهای مدیریت پروژه:
- Microsoft Project: یکی از محبوبترین ابزارها برای برنامهریزی و کنترل پروژه است که بهطور خودکار مسیر بحرانی را محاسبه میکند.
- Primavera P6: نرمافزار مدیریت پروژه قدرتمند برای برنامهریزی، زمانبندی و تخصیص منابع، که قابلیت محاسبه مسیر بحرانی و شناوری را دارد.
- Smartsheet: ابزاری آنلاین برای برنامهریزی پروژهها که ویژگیهای CPM را بهصورت گرافیکی نمایش میدهد.
- Trello و Asana: برای پروژههای سادهتر، این ابزارها میتوانند به تیمها در مدیریت وابستگیها و زمانبندیها کمک کنند، گرچه محدودیتهایی دارند.
۲. نمودار شبکه (Network Diagram):
این نمودار یک نمایش گرافیکی از فعالیتها و روابط وابستگی آنهاست. با استفاده از آن میتوان مسیر بحرانی و شناوری فعالیتها را شناسایی کرد. در اکثر نرمافزارهای مدیریت پروژه، این نمودار بهصورت خودکار ساخته میشود.
۳. ساختار شکست کار (WBS):
این ابزار برای تقسیم پروژه به اجزای کوچکتر و قابل مدیریت استفاده میشود. WBS به تیم پروژه کمک میکند تا فعالیتها را به وضوح شناسایی و زمانبندی کند، که در محاسبه مسیر بحرانی مؤثر است.
۴. روشهای محاسباتی دستی:
برای پروژههای کوچکتر یا در محیطهایی که نرمافزارهای پیچیده قابل دسترسی نیست، میتوان با استفاده از روشهای دستی مثل جدولهای زمانبندی و محاسبه زمانهای زودترین شروع و پایان (ES, EF) و دیرترین شروع و پایان (LS, LF)، مسیر بحرانی را محاسبه کرد.
۵. ابزارهای آنلاین و اپلیکیشنها:
برخی از ابزارهای آنلاین مثل TeamGantt و Monday.com امکان مدیریت پروژه با استفاده از روشهای زمانبندی پیشرفته را فراهم میکنند و بهطور خودکار مسیر بحرانی را محاسبه میکنند.
بیشتر بخوانید: بهترین نرم افزار مدیریت پروژه چیست؟
چالشها و مشکلات رایج در استفاده از روش مسیر بحرانی
چالشها و مشکلات رایج در استفاده از روش مسیر بحرانی عبارتند از:
- پیچیدگی وابستگیها و شناوریها: در پروژههای پیچیده، وابستگیها غیرخطی یا متقاطع میشوند و شناوریها ممکن است مسیر بحرانی را تغییر دهند.
- محدودیتهای پروژههای پیچیده: CPM در پروژههایی با وابستگیهای غیرخطی یا غیرقابل پیشبینی زمانها محدود است و نمیتواند این پیچیدگیها را بهطور دقیق مدیریت کند.
- تغییرات مداوم در طول پروژه: تغییرات در نیازها و فعالیتها ممکن است باعث تغییر در مسیر بحرانی و نیاز به بهروزرسانیهای مکرر شود.
- محدودیت منابع: CPM معمولا منابع را در نظر نمیگیرد و در پروژههای با منابع محدود، این میتواند مشکلاتی ایجاد کند.
- نیاز به بهروزرسانی مداوم: برای حفظ دقت در محاسبات، لازم است که مسیر بحرانی بهطور مرتب بررسی و بهروزرسانی شود، که میتواند زمانبر باشد.
- عدم انعطافپذیری: این روش برای پروژههای انعطافپذیر مناسب نیست، زیرا نمیتواند تغییرات غیرمنتظره را بهخوبی مدیریت کند.
در نهایت، CPM در پروژههای پیچیده و با وابستگیهای غیرخطی و منابع محدود چالشهایی دارد که نیاز به استفاده از روشهای مکمل دارد.
تکنیکهای فشردهسازی زمانبندی برای جبران تاخیر در پروژه
تاخیر در زمانبندی یکی از چالشهای رایج در مدیریت پروژه است. با این حال، تکنیکهایی برای بازگرداندن پروژه به برنامه زمانی وجود دارند که به این تکنیکها فشردهسازی زمانبندی گفته میشود. «ردیابی سریع» یا Fast-Tracking و «خرد کردن» یا Crashing مثالهایی از این تکنیک هستند. اگر پروژه شما از برنامه عقب است، میتوانید از این ابزارها برای بازگشت به زمان استفاده کنید.
ردیابی سریع (Fast-Tracking)
ردیابی سریع فقط برای فعالیتهایی که وابستگیهای «سخت» ندارند، امکانپذیر است؛ یعنی فعالیتهایی که بهطور کامل به تسکهای قبلی خود برای شروع وابسته نیستند. بهعنوان مثال، برای ساخت دیوارهای یک اپلیکیشن، ابتدا باید پی را حفر کنید. با این حال، در هنگام حفاری، میتوانید آجر بخرید و سیمان را با هم مخلوط کنید. به این ترتیب، فعالیتهایی که به هم وابستهاند، میتوانند بهطور موازی پیش بروند.
ردیابی سریع، نیازمند منابع اضافی است و ممکن است بر کیفیت کلی پروژه تاثیر بگذارد؛ زیرا منابع بین فعالیتهای مختلف توزیع میشود. بنابراین، مدیریت منابع بهویژه در شرایطی که نیاز به اجرای موازی فعالیتها دارید، بسیار حیاتی است.
تکنیک خرد کردن (Crashing)
خرد کردن به معنی تخصیص منابع اضافی به فعالیتها برای تکمیل سریعتر آنها است. این تکنیک زمانی مفید است که:
-
منابع اضافی در اختیار دارید و میتوانید آنها را به طور موثر در پروژه استفاده کنید.
-
فعالیتهایی با float بالا وجود دارند؛ یعنی فعالیتهایی که زمان زیادی برای تاخیر دارند و تاخیر در این فعالیتها بر زمان کل پروژه تاثیر نخواهد گذاشت.
اگرچه خرد کردن میتواند زمان پروژه را کاهش دهد، اما بهطور کلی توصیه نمیشود چون میتواند بر سایر فعالیتها، به ویژه آنهایی که در مسیر بحرانی قرار دارند، تاثیر بگذارد. اگر مجبور به استفاده از این تکنیک هستید، بهتر است منابع اضافی را از تسکهایی با float بالا اختصاص دهید تا از تاثیر آنها بر مسیر بحرانی جلوگیری شود.
با اینکه فشردهسازی زمانبندی میتواند راهحلی برای جبران تاخیرات باشد، اما استفاده از آن باید با دقت انجام شود تا از بروز مشکلات بیشتر جلوگیری شود. مدیریت منابع، ارزیابی دقیق فعالیتها و وابستگیها و انتخاب صحیح تکنیکها، کلید موفقیت در این فرایند است.
کلام آخر
روش مسیر بحرانی به مدیران پروژه و سرپرستان تیمها در توسعه و مدیریت برنامهها کمک زیادی کرده است. این روش بهعنوان یک ابزار ارتباطی موثر، به ذینفعان امکان میدهد تا روند پیشرفت پروژه را بهدقت پیگیری کنند. اگرچه نمودار شبکه شامل مسیرهای زیادی است، تمرکز اصلی باید بر روی مسیر بحرانی باشد. هرگونه تاخیر در فعالیتهای بحرانی میتواند زمانبندی پروژه را تحتتاثیر قرار دهد. بهعنوان مدیر پروژه یا سرپرست تیم، باید نمودار شبکه خود را بهطور مداوم تحت نظر داشته باشید و در صورت نیاز، اقدامات اصلاحی فوری انجام دهید.
سوالات متداول
۱. چه زمانی باید از روش مسیر بحرانی استفاده کرد؟
۲. آیا روش مسیر بحرانی برای پروژههای پیچیده و با ابعاد بزرگ مناسب است؟
۳. نحوه اصلاح مسیر بحرانی در پروژههای در حال اجرا چیست؟
منابع:
www.pmstudycircle.com | www.workamajig.com
دیدگاهتان را بنویسید