رویکرد آبشاری (Waterfall) در مدیریت پروژه چیست؟

دسته بندی: مدیریت پروژه
11 دقیقه زمان مطالعه
1402/03/29
0 نظر

مدیریت پروژه آبشاری یک روش سنتی برای مدیریت پروژه است که پروژه را به مراحل جداگانه و متوالی تقسیم می‌کند. در این رویکرد، هر مرحله جدید زمانی آغاز می‌شود که مرحله قبلی به پایان رسیده باشد. مدیریت پروژه آبشاری معمولا شامل مراحلی مثل نیازمندی‌ها، طراحی سیستم، اجرا، تست و نگهداری است.

در این رویکرد، اعضای تیم به طور خطی به سوی هدف نهایی پیش می‌روند و هر شرکت‌کننده نقشی دقیق و تعریف شده دارد و در هیچ یک از مراحل یا اهداف انتظار تغییر وجود ندارد. مدیریت پروژه آبشاری در پروژه‌هایی که نیازمند برنامه‌ریزی بلندمدت و دقیق هستند و بازه زمانی مشخصی دارند، عملکرد بهتری دارد. در این رویکرد تغییرات مورد استقبال قرار نمی‌گیرند و هزینه‌بر هستند.

تعریف رویکرد کلاسیک یا آبشاری (Waterfall یا Predictive)

رویکرد آبشاری توسط وینستون و. رویس (Winston w. Royce) در سال ۱۹۷۰ ابداع شد. این رویکرد شامل پنج مرحله است که برای شروع هر مرحله جدید، مرحله قبلی باید به صورت کامل تمام شده باشد. این رویکرد به دلیل تاکید بر مستندسازی، نمودارهای گانت و برنامه‌ریزی منابع و تخصیص آن‌ها شناخته شده است.

روش آبشاری ریشه‌ در صنایعی که امکان اعمال تغییرات پس از شروع پروژه در آن کمتر است مانند صنایع ساخت و ساز و تولید دارد.

استفاده از این روش در صنایعی مانند ساخت پل، جاده، سد یا ساختمان کاربرد زیادی دارد چون به دلیل شرایط خاص این صنایع، پس از شروع مرحله اجرایی اعمال تغییر در آن‌ها سخت و هزینه‌بر است و به همین دلیل، تمامی مراحل و هزینه‌ها پیش از شروع پروژه برآورد می‌شود و پس از مشخص کردن محدوده پروژه، تنها در شرایط ویژه‌ای تغییر می‌کند. این روش مدیریت پروژه به شما اجازه بازگشت به مراحل قبلی را نمی‌دهد.

پیشنهاد مطالعه: بهترین نرم افزارهای مدیریت پروژه

تاریخچه استفاده از رویکرد آبشاری

روش آبشاری قدیمی‌ترین روش مدیریت پروژه است که تاکنون وجود داشته است. شرکت‌های ساخت و ساز و تولیدی هم از روش‌های مشابه برای مدیریت پروژه‌ها استفاده می‌کردند؛ اگرچه تا زمانی که دکتر وینستون رویس این ایده را معرفی کرد، به طور رسمی شناخته نمی‌شد. او در سال ۱۹۷۰ روش مدیریت آبشاری را برای مدیریت توسعه نرم‌افزارهای بزرگ ابداع کرد. هرچند هنوز از عبارت “آبشاری” برای آن استفاده نمی‌شد. برای اولین بار در سال ۱۹۷۶ وقتی مقاله‌ای توسط T.E. Bell و T.A. Thayer نوشته شد، این عبارت به کار برده شد.

طراحی دکتر رویس بعدها به عنوان مدل آبشاری شناخته شد. این رویکرد مرحله به مرحله به سرعت از طرف مدیران مورد استقبال قرار گرفت، به طوری که این روش مدیریتی پراستفاده‌ترین روش مدیریت شد. از آن زمان به بعد، مدیریت پروژه آبشاری انتخاب محبوبی بوده است.

اصول رویکرد آبشاری

اصول رویکرد آبشاری

هر فرایند مدیریت پروژه اصول مشخص خود را دارد. اگر در مورد اینکه استفاده از رویکرد کلاسیک برای پروژه شما مناسب است یا خیر مطمئن نیستید، توصیه می‌کنیم اصولی که این روش دنبال می‌کند را، مرور کنید. مدل مدیریت پروژه مناسب، باید اصولی را دنبال کند که شما برای پروژه خود می‌خواهید.

سه اصل مهم رویکرد کلاسیک شامل موارد زیر است:

۱- ساختار مرحله به مرحله (Sequential structure)

مدل آبشاری از رویکرد مرحله به مرحله و یک توالی مشخص پیروی می‌کند؛ به این معنی که هر مرحله پس از کامل شدن مرحله قبلی آغاز می‌شود. این روش، منطق و سلسله مراتبی را در جریان کار فراهم می‌کند و برنامه‌ریزی دقیق و مشخصی را برای پیشروی پروژه ارائه می‌دهد.

۲- دخالت حداقلی مشتری (Minimal customer involvement)

در یک پروژه آبشاری، تعامل حداقلی با مشتری وجود دارد. به این دلیل که در ابتدای پروژه، زمان کافی برای تعریف دقیق نیازها و اهداف مشتری در نظر گرفته می‌شود و سپس کارهای اجرایی پروژه آغاز می‌شود. اولین جلسه قبل از شروع فرایندهای اجرایی و جلسه بعدی در مراحل نهایی پروژه، و برای بررسی محصول نهایی برگزار می‌شود.

۳- تاکید بر مستندسازی (Documentation Emphasis)

تاکید بر مستندسازی، یکی از ویژگی‌های مهم مدل آبشاری است. در هر مرحله، مستندات کاملی آماده می‌شوند که شامل نیازها، طراحی‌ها، نتایج آزمایش‌ها و سایر جزئیات پروژه است. از این مستندات به عنوان یک مرجع برای تیم‌ها و مدیران در طول پروژه استفاده می‌شوند.

رویکرد کلاسیک یا آبشاری چه مراحلی دارد؟

رویکرد کلاسیک یا آبشاری چه مراحلی دارد؟

معمولا مدل آبشاری، یک پروژه را به پنج تا هفت مرحله متمایز تقسیم می‌کند. هر مرحله زمان‌بندی، نیازمندی‌ها و اهداف مشخصی دارد.

بیشتر سیستم‌های آبشاری پنج مرحله مدیریت پروژه دارند، اما در طرح‌های پیچیده‌تر، تعداد مراحل بیشتری در فرایند توسعه آن‌ها در نظر گرفته می‌شود. در ادامه، به طور مفصل به هر یک از این مراحل می‌پردازیم.

مرحله ۱- برنامه‌ریزی و مستندسازی نیازمندی‌ها

در مرحله اول، شما باید اطلاعات مورد نیاز پروژه را از مشتریان یا کاربران نهایی جمع‌آوری کنید. این اطلاعات شامل نیازمندی‌ها و نتایج مورد انتظار از نرم‌افزار یا محصول است. در این مرحله، نیازمندی‌ها را به‌طور جامع مستند می‌کنید تا از آن‌ها به عنوان راهنما و نقشه راه در مراحل بعدی استفاده کنید.

مرحله مستندسازی نیازمندی‌ها بسیار مهم است زیرا اساس مراحل بعدی را می‌سازد. در پایان این مرحله، باید بتوانید برای مراحل بعدی مواردی مثل زمان‌بندی، هزینه‌ها، ریسک‌ها، فرضیات و وابستگی‌های پروژه را تعریف، و برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید.

مرحله ۲- طراحی

مرحله دوم به طراحی و برنامه‌ریزی جزئیات می‌پردازد. در این مرحله، تمام اقدامات لازم برای ارائه دامنه توافق شده را تعیین و مستند می‌کنید. این کار شامل مشخص کردن اقدامات مورد نیاز، تشریح زمان‌بندی و بودجه است. در این مرحله، تیم شما مسیری را برای ارائه یک راه حل و یا تولید یک محصول با مشخصات تعیین شده، شناسایی می‌کند.

به عنوان مثال، اگر پروژه شما مربوط به توسعه نرم‌افزار است، شما زبان برنامه‌نویسی و نیازهای سخت‌افزاری را مشخص می‌کنید.

در حقیقت در مرحله اول باید به سوال چه چیزی پاسخ داده شود؛ اما در مرحله دوم ما به دنبال پیدا کردن چگونگی انجام کارها و تعریف دقیق محدوده یا اسکوپ پروژه هستیم.

مرحله ۳- اجرا و عملیاتی کردن

در این مرحله، برنامه‌ریزی و اسنادی که تهیه کرده‌اید را عملیاتی می‌کنید. بیشتر زمان پروژه در این مرحله صرف می‌شود. اگر شرکت شما نرم‌افزاری است، این مرحله معمولا شامل کدنویسی، توسعه محصول و دستیابی به مراحل عرضه محصول است. اگر شرکت شما در حوزه ساخت و ساز فعالیت می‌کند، در این مرحله تیم شما در حال ساخت یک خانه یا ساختمان تجاری خواهد بود.

همانند مرحله قبل، به خاطر داشته باشید که فعالیت‌های خود را مستندسازی کنید. این مستندات هم برای تیم پروژه و هم ذینفعانی که خارج از تیم هستند، قابل استفاده است. به طور مثال اگر مشتری درباره یک ویژگی محصول تردید داشت با مراجعه به این اسناد می‌توان ابهامات را برطرف کرد. همچنین اگر اعضای تیم درباره یک وظیفه ابهام دارند می‌توانند از این اسناد برای برطرف کردن آن استفاده کنند. این مستندسازی در پروژه‌ها آتی هم بسیار ارزشمند است و امکان استفاده از تجربیات قبلی را فراهم می‌کند.

مرحله ۴- تایید

مرحله تایید یا فاز آزمایش، برای اعتبارسنجی راهکارهای پیاده‌سازی شده در نظر گرفته شده است. مهم‌ترین هدف این مرحله، این است که مطمئن شود محصول با توجه به نیازمندی‌های اعلام شده در مراحل قبلی، عملکرد درستی دارد.

هدف این مرحله بررسی کیفیت محصول آماده شده است. به طور مثال پس از توسعه یک نرم‌افزار، تست‌های مختلفی برای پیدا کردن باگ‌ها (خطاها) قبل از انتشار نهایی انجام می‌شود تا کیفیت و قابلیت اعتماد بودن محصول را تضمین کند. در این مرحله هم، مستندسازی روند انجام کارها و نتایج تست‌ها خیلی مهم است.

اگر باگ‌ها و مشکلات زیادی در محصول وجود داشته باشد، یا نیازمندی‌های و الزامات مطرح شده در مراحل قبلی برآورده نشده باشد، پروژه ممکن است به مرحله اول و باز طراحی برگردد.

مرحله ۵ – نگهداری

مرحله نگهداری پس از انتشار محصول آغاز می‌شود و هنگامی که کاربران محصول را استفاده می‌کنند، می‌توانید برخی از مشکلات را تشخیص دهید. در صورت بروز خطا یا ویژگی نادرست، تیم نگهداری می‌تواند آن را برطرف کند. این مرحله زمانی به پایان می‌رسد که مشتری به طور کامل راضی شود یا در صورت نیاز به به‌روزرسانی‌های مکرر، ادامه می‌یابد.

در مرحله نگهداری، استراتژی‌های به‌روزرسانی و ارتقا طراحی می‌شود. این فرایند شامل ترمیم و ارتقای سیستم‌ها، اجرای به‌روزرسانی نرم‌افزار یا آزمون و خطا و رفع آن‌ها است.

علاوه بر این، شما باید فرایند خود را برای پروژه بعدی بهینه کنید. می‌توانید یک جلسه برای   یادگیری و به اشتراک‌گذاری تجربه‌ها برگزار کنید تا بفهمید چه کارهایی در طول پروژه درست انجام شده و کدام کارها، نتیجه‌ی خوبی نداشته‌اند. این کار کمک می‌کند تا در پروژه‌های بعدی از نقاط قوت و ضعف این پروژه به خوبی استفاده شود.

چه زمانی باید از روش Predictive استفاده کنیم؟

یکی از مهم‌‌ترین ویژگی‌های روش Waterfall یا Predictive، مستندسازی جامع و برنامه‌ریزی دقیق در مراحل ابتدایی است که به شما کمک می‌کند زمان و پول خود را به درستی سرمایه‌گذاری کنید. با این حال، این روش انعطاف‌پذیری کمی دارد و محدودیت‌هایی را برای بازنگری در برنامه‌هایتان ایجاد می‌کند.

باید در نظر داشت که پروژه‌های مختلف، شرایط و نیازهای متفاوتی دارند. در ادامه مثال‌هایی از پروژه‌هایی را می‌بینید که در آن‌ها، می‌توانید از روش Waterfall استفاده کنید.

۱- پروژه‌ای که الزامات و نیازمندی‌‌های آن کاملا شفاف است

اگر اهداف نهایی پروژه شما کاملا مشخص است، شما می‌توانید از روش مدیریت پروژه Waterfall استفاده کنید. اما اگر شما یا مشتریانتان از هدف نهایی مطمئن نیستید، الزامات مبهمی دارید و ممکن است مسیر خود را تغییر دهید، استفاده از روش مدیریت پروژه چابک برای شما بهتر است. برای اطلاعات بیشتر پیشنهاد می‌کنیم مقاله روش مسیر بحرانی را مطالعه کنید.

۲- پروژه‌ای که در آن وظایف و زمان‌بندی‌ها مشخص است

روش Waterfall با توجه به ذات خود خیلی ساختارمند است. به همین دلیل برای پروژه‌هایی در صنایع ساخت و تولید که باید در آن‌ها از زمان‌بندی مشخصی پیروی شود، این روش بهترین گزینه است.

۳- زمان کافی برای برنامه‌ریزی دارید

در روش Waterfall، زمان قابل توجهی برای جمع‌آوری الزامات و برنامه‌ریزی در مراحل ابتدایی در نظر گرفته می‌شود. اگر در ابتدای پروژه زمان کافی برای گرفتن الزامات و برنامه‌ریزی دارید و مطمئن هستید که تا پایان پروژه تغییرات کمی اتفاق می‌افتد، می‌توانید از روش Waterfall استفاده کنید. با این حال، اگر زمان محدودی دارید و نیاز به شروع سریع پروژه دارید، روش چابک بهترین گزینه است.

استفاده از رویکرد آبشاری چه مزایایی و معایبی دارد؟

استفاده از رویکرد آبشاری چه مزایایی دارد؟

هر روش مدیریت پروژه، مزایا و معایب خودش را دارد. استفاده بهینه از هر کدام از این روش‌ها، بستگی به شرایط ویژه پروژه شما دارد. در ادامه اما مزایای رویکرد آبشاری را با هم بررسی می‌‌کنیم:

  • با توجه به زمان زیادی که تحلیل نیازمندی‌ها و طراحی فرایندها پیش از اجرایی شدن پروژه نیاز دارد، اطمینان از این که مسیر حرکت پروژه مطابق برنامه است، راحت‌تر است. این کار به شما و تیم‌تان کمک می‌کند تا مراحل را درست طی کنید و فاز اجرا را به سرعت به اتمام برساند.
  • روش Waterfall تخمین دقیقی از هزینه و زمان کل پروژه ارائه می‌دهد.
  • در این روش بررسی میزان پیشرفت آسان است؛ زیرا رویکرد ساختارمند این روش، باعث می‌شود زمان‌بندی و دستاوردها مشخص باشند.
  • این روش به شما امکان می‌دهد تا فرایندهای تکرارپذیری ایجاد کنید. یعنی اعضای جدید تیم به راحتی با پروژه آشنا می‌شوند زیرا همه چیزی که باید بدانند از قبل مستندسازی شده است.
  • در این روش مشتری مشارکت محدودی در فازهای اجرایی دارد. یعنی مشتریان به ندرت نیازها و پیشنهادهای جدیدی به پروژه اضافه می‌کنند. این موضوع به شما کمک می‌کند از بروز تاخیرها جلوگیری کنید و پروژه را به موقع و طبق زمان‌بندی تکمیل کنید.

استفاده از رویکرد آبشاری چه معایبی دارد؟

  • در مدل کلاسیک همه الزامات و نیازمندی‌ها باید یکباره و در ابتدای پروژه ثبت شوند؛ اما این کار همیشه درست نیست. اگر مشتری در حین فرایند توسعه درخواست الزامات بیشتری داشته باشد، هزینه‌ها افزایش پیدا می‌کند.
  • از آنجایی که آماده کردن الزامات، برنامه‌ریزی و طراحی زمان زیادی را به خود اختصاص می‌دهد، ممکن است زمان تمام شدن پروژه طولانی‌تر شود.
  • در طول پروژه و در مراحل طراحی و اجرا، ارتباط محدود با مشتریان وجود دارد.
  • اگر انجام یک مرحله طولانی شود و تاخیر داشته باشد، همه مراحل بعدی هم با تاخیر انجام می‌شوند.
  • امکان هم‌پوشانی بین مراحل و فرایندها وجود ندارد و این موضوع، ممکن است باعث کاهش کارایی شود.
  • محصول تا زمان تمام شدن مراحل نهایی، قابل تحویل و استفاده نیست.

مقایسه رویکرد کلاسیک و اجایل

روش‌های مدیریت پروژه آبشاری و اجایل (Agile) دو رویکرد متفاوت و هر کدام برای دسته‌ای از پروژه‌ها مناسب هستند. روش اجایل بعد از روش آبشاری توسعه پیدا کرد تا سرعت عمل تیم‌های توسعه را در پروژه‌های پیچیده بیشتر کند و بهتر برای اعمال تغییرات محصولات نرم‌افزاری آماده شوند.

پیشنهاد مطالعه: تفاوت اجایل و اسکرام

در حالی که رویکرد آبشاری روی سازماندهی و برنامه‌ریزی پیش از شروع تاکید زیادی دارد، روش اجایل قابلیت تطبیق‌پذیری بیشتری دارد و برای فرایندها و  کاری که نیاز به تعامل زیادی با کاربر دارد، مناسب‌تر است. در روش اجایل، هم‌پوشانی در انجام کارها وجود دارد و تیم همزمان بر روی چندین مرحله از پروژه کار می‌کند.

جمع‌بندی

در این مقاله درباره رویکرد آبشاری یا کلاسیک در مدیریت پروژه صحبت کردیم، اصول و مراحل این رویکرد را توضیح دادیم و همچنین به مزایا و معایب آن پرداختیم. در انتها هم یک مقایسه کلی از دو رویکرد شناخته شده مدیریت پروژه یعنی آبشاری و اجایل داشتیم. نباید این نکته را فراموش کرد که انتخاب رویکرد مناسب برای مدیریت یک پروژه، هم‌بستگی زیادی با شرایط و الزامات آن دارد و نمی‌توان هیچ روش یا رویکردی را بهترین خواند.

امتیاز شما به این مقاله:
نویسنده: یک کارشناس دیجیتال مارکتینگ توانمند

مطالب مرتبط